دیروز داشتم فیلم زندگی سیمون بولیوار رو میدیدم در زمانی که همسرش فوت کرده بود و دو سال تمام به عیاشی و خوش گذرونی براش سپری میشد در پاریس دوباره استادش رو میبینه که بهش جمله ای رو میگه و با همین جمله باعث میشه که این شخص ناگهان به خودش بیاد اون جمله این بود :

سیمون فکر نمیکردم اونقدر فقیر بشی که فقط برات پول باقی مونده باشه