گاهی وقتها در زندگیهایمان اتفاقاتی به صورت مداوم می افته که با دقت کردن به زندگیمون میتونیم اونها رو کشف کنیم و تعجب می کنیم که چرا داره دوباره همون اتفاقات و همون عواقب احتمالی برامون پیش میاد  ؟ واقعا" این سوالی هستش که شاید برای شما هم پیش اومده باشه . که چرا مثلا" من نوعی برایم فلان مشکل به صورت دیوانه واری مثل یک حلقه سرگردان مدام تکرار میشه . یا اینکه چرا آدمهایی از یه نوع خاص سر راهتون مداوم قرار میگیرند ؟ البته در اینجا نمیخوام خیلی زیاد و به صورت جزبه جز به واکاوی این جریان بپردازم  اما شاید بازخوردهایی که از شما دریافت میکنم نیز بتونه این متن رو تکمیلتر کنه . به عنوان مثال ممکنه شما آدم بسیار احساساتی و خوب و دوست داشتنی باشید ولی میبینید که آدمهایی از جنس خودخواه مدام سر راه شما قرار میگیرند و این با روحیه انعطاف پذیر شما که هر لحظه آمادگی کمک رسانی و محبت کردن رو دارین منافات داره . پس اینجا چه کاری بهتره ؟  آیا باید صورت مساله رو پاک کنید و از کنار اون شخص دور بشین و بزارید به حال خودش باشه ؟ چون ممکنه این خودخواهی ناشی از عدم علاقه درونی باشه و طرف طی یک رودربایستی حسابی فقط مجبور شده  با شما رابطه دوستی رو نگه داره و یا اینکه فقط چون کم نیاره تو این رابطه ادامه میده و شاید هم منافعی ممکنه در این رابطه در کوتاه مدت و یا دراز مدت برای خودش در نظر گرفته  و به همین دلیل حس منفعت طلبی اش کاملا" تحریک میشه .  یا اینکه بمونید و مبارزه کنید . با چی ؟ با خودخواهی های اون شخص . همه اینها به این برمیگرده که اون شخص چقدر برای شما ارزش داشته باشه . که اگه ارزشی براتون داشته باشه احتمالا میمونید و مبارزه میکنید  . به خاطر خودخواهی های خودتون ، یا به خاطر عشق و علاقه ای که بهش دارین و یا هر چیز دیگه . اما نکته اینجاست که در نهایت این شمایید که آسیب خواهید دید چون کسی که فقط به خودش و رفع مشکلاتش فکر میکنه هیچ وقت شما را نخواهد دید . و شما عین یه جانوار موزی در زیر پاهاش له خواهید شد . نه برایش احساس ، علاقه و خواستهای شما مهم هست نه آسیبی که بهتون میرسونه . چرا که معمولا آدمها این زمانها برای اینکه خودشون رو از زیر بار فشار روحی خلاص کنن تیپ و شخصیت جدیدی پیدا میکنن به اسم روشنفکری که هر شخص باید به فکر خودش باشه و میخواستی نیای دنبالم و هزار تا مزخرف دیگه که اطرافتون دارید میبینید .

حالا حرف بنده به شما اینه که اگه اون آدم با صحبت کردن و اینکه قصد شما از این به بعد اینه که اون رو در مساوات رفتاری با شما قرار بده به دو حالت مختلف ختم میشه . یا اون آدم اونقدر درونن به شما علاقه داره که به خاطر ارتباطتون تغییرات تکاملی رو طی میکنه و با هم به سرانجام مثبتی میرسید . که این برای هردوتون خوبه چون بعد از عشق متعارف زمینی ، زمینه عشق دیگری از نوع معنویش براتون فراهم میشه.  یااینکه جبهه میگیره که 99% آدمها اینطورین و ارتباطش با شما به هم میریزه .   

به قول قدیمیا . رفتنی خودش میره و موندنی خودش باقی میمونه .  برای خیلی از آدمهای مغرور و خود خواه بازکردن قلبهاشون برای کسانی که بهشون اهمیت میدن خیلی سخته و سعی میکنن اونها رو از بالا نگاه کنن . در صورتی که هیچ کدوم ما نسبت به دیگری برتری نداره .  همه ما در پیشگاه جهان هستی  و طبیعت با هم برابریم  مگر اینکه در راهمون به سمت رشد معنوی روش تاریکی رو در پیش بگیریم . امیدوارم کسانی که این مقاله رو مطالعه میکنن به جای یک بعدی نگاه کردن به این نوشته ها ، بدور از قضاوتهای خودخواهانه و ذهنیت گرایی بی عمق بهش فکر کنن و اگه موافق یا مخالف هستند هر نظری که دارن رو بنویسن تا باب گفتمانی آموزنده در این باره در وبلاگ  باز بشه .