امروز یه دوست خوب و عارف برام یه متن فرستاد و وقتی بهش گفتم فوق العاده هستش این متن در جواب گفت میدونستم تو خوشت میاد . بله من از این متن بسیار خوشم اومد چون وصف حال خودم در بعضی موارد بود . انگار عین یک تلنگر واقعی بود شاید تا همین الان  4 بار خوندمش و قصد دارم چندین بار دیگه هم این متن رو بخونم . امیدوارم که شما هم مثل من از این متن هم لذت ببرید و هم استفاده کنید . خواهش میکنم تا آخرش رو بخونید با تامل بسیار .

انسانى که از لحاظ معرفتى واقع بین و از نظر روان‌شناختى و اخلاقى سالم باشد این اقتضا را دارد که خود را یک فرآیند ببیند و فرایند وقتى هویت‌اش را از دست مى‌دهد که ثابت باشد. براى اینکه یک آبشار را از بین ببریم کافى است که جلوى حرکت آن را بگیریم. بنابراین جوهر ها با حرکت از بین مى‌روند اما فرآیندها با سکون از بین می‌روند. عارفان از ما مى‌خواستند که خود را یک حرکت بدانیم و هر جا که ایستاده‌ایم بدانیم که من نیستم، لذا حرکت، موجودیت انسان است. براى تحقق این امر عرفاى ما توصیه‌هایى در جهت عدم سکون کردند. من به سه توصیه مهّم اشاره خواهم کرد که این سه توصیه داراى تقدم و تأخر منطقى نیز هست.
۱. عرفا مى‌گفتند باورهاى خود را از خودتان جدا کنید و خود را با باورهایى که دارید پیوند نزنید. این باورها شما را ایستا مى‌کند و به سکون وادار مى‌کند. به‌طور مثال کسانى که با فن ترجمه آشنایى دارند مى دانند که در این فن یک اصطلاحى با عنوان «افسون معناى اوّل» وجود دارد. گفته مى‌شود انسانى که غیر زبان مادرى، زبان دیگرى را یاد مى‌گیرد و اوّلین بار با یک لغت آشنا مى‌شود هر گاه آن لغت را ترجمه مى‌کند به همان معناى اوّل آن لغت را ترجمه مى‌کند. مثلاً هر گاه کلمه Well را مى‌شنود به معناى «خوب» ترجمه مى‌کند. امّا تقریباً هیچ لغت در هیچ زبانى نیست که فقط یک معنى داشته باشد. بنابراین من افسون‌زدۀ معناى اوّل هستم و تا وقتى که افسون‌زدۀ آن معنا هستم آن زبان را یاد نخواهم گرفت. افسون‌زدگى معناى اوّل در «روان‌شناسى باور» هم وجود دارد. انسان، افسون‌زده باور اوّل خود نسبت به عالم است و نمى‌خواهد دست از باور خود بردارد و به باور دیگرى هم توجّه کند. وقتى که کسى خودش در باور اوّل بایستد معناى آن این است که هویت‌اش ایستا است. کسانى که مى‌خواهند هویّت پویا داشته باشند باید بدانند که باورهایشان قابل تغییر است و این یعنى فرایند دیدن خود. در آخرین پاراگراف «فصوص الحکم» ابن عربى آمده است که شما بدانید که در باب هر امرى معتقدى وجود دارد و باید اعتقاد به امرى را با خود آن امر خلط نکنیم. باید بدانیم که ممکن است باور شما نسبت به هر چیزى ناسالم و نا صحیح باشد. ابن عربى حتى مى‌گوید که عقیده‌اى که شما درباب خدا دارید فقط عقیدۀ شماست و نه خود خدا و طبعاً عقیده‌هاى دیگرى هم درباب خدا مى‌توان داشت.


۲ . دربند گذشته نبودن که ناشى از نکتۀ اوّل است از دیگر تأکیدات عرفاست. عرفا مى‌گفتند که شما دربند گذشتۀ خود نباشید. هر قدر در گذشته باشید این خطر وجود دارد که شما را بایستاند و نگذارد که شما پویایى‌تان را حفظ کنید. ..یکى از عرفاى مسیحى آلمانى با نام یاکوب بومه مى‌گوید : فاصلۀ میان بهشت و جهنم این است که اهل بهشت کسانى‌اند که مى‌خواهند «بر حق باشند» و اهل جهنم کسانى‌اند که مى‌خواهند «بر حق بوده باشند». البتّه من تصوّر مى‌کنم بیت‌الغزل عرفان جهانى همین است.
۳. دربند داوری‌هاى دیگران درباره خود نبودن، سوّمین نکته‌اى است که عرفا بر آن، تأکید داشتند. اگر من مدام دغدغۀ این را داشته باشم که داورى شما دربارۀ من چیست و نخواهم که داورى شما دربارۀ من منفى باشد نتیجۀ آن خواهد شد که زمام «بودن» من در دستان شماست. همۀ کسانى که در داوری‌هاى دیگران زندگى مى‌کنند روز به روز بیشتر به عدم ثبات دچار مى‌شوند. عارفان مى‌گفتند که نباید لزوماً جا پاى دیگرى گذاشت بلکه باید راه خود را در پیش گرفت و هر کس در راه خویش قدم بزند. معناى این راه این است که من دائماً بر پویایى خود بمانم و باورهاى دیگر هم نباید مرا در خود قرار دهد و محصور کند.
در نتیجه این جستار، سخن من این است که هویت سیّار اگرچه یک بحث اخلاقى و روان‌شناختى است امّا تأثیراتش را در عوالم دیگر زندگى بشر مى‌گذارد. بزرگترین ادبارهایى که در عالم سیاست و روابط اجتماعى پیش مى‌آیند ناشى از این است که هر انسانى خودش را یک فرد ثابتى مى‌داند و مى‌گوید این موجود نباید ترکیب و ساختارش به هم بخورد. استنباط و استشمام من از کل پیام عارفان اسلامى و ایرانى و عارفان جهانى این است و این نظرعارفان از اهمّیّت بسیارى برخوردار است..»


گزیده‌ای از «افسون‌زدگی در برابر باورهای پایدار»
روزنامۀ ایران، شمارۀ ۳۳۹۷، شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴