ترس از تنهایی ،ترس از پایان رسیدن و مرگ،ترس از جدایی از عزیزان،ترس از دست دادن داشته ها،ترس از فردا و چالشهای دیگر،ترس از سرکوب عقاید و ایده هایمان،و ترس از درد و رنجی که انتظار ما را می کشد.و ترس از...
همه این موارد هنوز اتفاق نیفتاده و اگر هم به انجام برسد ،ذهن در شوک و گیجی گرفتار می شود،و چیزی که انتظار رو در رو شدن با آن را می کشیم فقط توهم ذهن است از تجربیات و خاطراتی که در حافظه بجا مانده.همان تجربیات تلخ و دردناک گذشته باعث ترس ما در اکنون برای فردایی که هنوز نیامده شده است.اگر تجربیات گذشته در اکنون و حال حاضر دخالتی نکند،ترسی هم وجود نخواهد داشت .و شما بدون واسطه گذشته در اکنون حضور دارید و عمل می کنید.حضور در اکنون یعنی حضور آگاهی بدون سایه ترس.شما با آنچه که هست روبه رو هستید و دست و پنجه نرم می کنید،دیگر ترسی وجود ندارد که شما را فلج کند.ترس کاملا ذهنی است.زمانی ذهن از ترس خالی گردد ،جسم به زیبایی به وقایع و چالشها پاسخ میدهد ،بدون حضور گذشته ذهنی می توانیم خلاق و عاشق باشیم.