یادآوری....

سلام خوش آمدید

یک شعر زیبا

چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ب.ظ

چون فرو آیی به وادی طلب

پیشت آید هر زمانی صد تعب

چون نماند هیچ معلومت به دست

دل بباید پاک کرد از هرچ هست

چون دل تو پاک گردد از صفات

تافتن گیرد ز حضرت نور ذات

چون شود آن نور بر دل آشکار

در دل تو یک طلب گردد هزار

  • عام

نظرات (۲)

  • راه میانه
  • طالبان را صبر می‌باید بسی
    طالب صابر نه افتد هر کسی تا طلب در اندرون ناید پدید
    مشک در نافه ز خون ناید پدید از درونی چون طلب بیرون رود
    گر همه گردون بود در خون رود هرک را نبود طلب، مردار اوست
    زنده نیست او ، صورت دیوار اوست هرکرا نبود طلب مرد آن بود
    حاش لله صورتی بی‌جان بود گر به دست آید ترا گنجی گهر
    در طلب باید که باشی گرم‌تر آنک از گنج گهر خرسند شد
    هم بدان گنج گهر دربند شد هرکه او در ره به چیزی بازماند
    شد بتش آن چیز کو بت بازماند چون تنک مغز آمدی بی‌دل شدی
    کز شراب مست لایعقل شدی می مشو آخر به یک می‌مست نیز
    می‌طلب چون بی‌نهایت هست نیز

    عطار
    گرآمدنم بخود بدی نامدمی
    ورنیز شدن بمن بدی کی شدمی ؟
    به زان نبدی که اندر این دیر خراب
    نه آمدی ، نه شدمی ، نه بدمی ؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    یادآوری....

    با درود به دوستانی که در حال مطالعه این صفحه هستند. امیدوارم مطالبی که سعی میکنم با وسواس کامل انتخاب یا مکتوب و منتشر کنم برایتان راهگشاومفید باشد . به شخصه معتقدم یک جمله به تنهایی میتواند زندگی انسانها را متحول نماید . به امید تحولات چشمگیر در همه ما !!!

    آخرین نظرات