یادآوری....

سلام خوش آمدید

مرشد چلویی

چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۵ ق.ظ

«مرشد چلویى»مرحوم «حاج میرزا احمد عابد نهاوندى» ــ معروف به «مرشدچلویى» ــ در ضلع شرقى مسجد جامع بازار تهران غذافروشى داشت.
روى تابلوى بالاى دَخل مغازه اش نوشته بود:


«نسیه و وجه دستى داده مىشود، حتى به جنابعالى به قدر قوّه.»


مرحوم مرشد به کارگران آشپزخانه مغازه اش گفته بود «کسانى را که مى خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد من بگذرند.»؛ چون بیشتر کسانى که غذا بیرون مى بردند، بچه ها و نوجوانانى بودند که براى صاحبان مغازه هاى بازار غذا مى گرفتند و خودشان از آن غذا محروم بودند؛ از این‌رو مرحوم مرشد، کودکى که با ظرف غذا در دست نزد او مى آمد، قدرى پلوى زعفرانى روى بادیه او مى ریخت و ظرف را کامل مى کرد و بعد تکه کباب یا لقمه گوشت و یا اگر تمام شده بود، ته دیگى زعفرانى داخل روغن مى کرد و در دهان آن پسربچه یا نوجوان مى گذاشت، سپس او را راهى مى کرد.و همین طور فقیران و مسکینان صفى داشتند که از داخل راهرو شروع مى شد و به اوّل سالن مغازه ختم مى گشت. افراد فقیرى که معمولاً عائله‌مند بودند و بعضى مورد شناسایى مرحوم مرشد قرار داشتند، هر روز مى آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذاى رایگان و خرجى یومیّه مى‌گرفتند.
این شعر از آن مرحوم بزرگوار است:


کو آن کسى که کار براى خدا کند؟ / به جاى بى وفایى مردم، وفا کند
هر چند خلق، سنگ ملامت بر او زنند / به جاى سنگ، نیمه شبها دعا کند

  • عام

نظرات (۲)

  • راه میانه
  • قطعا مرشد از میی جاودانه چنان که در شعر زیر وصفش آمده سیراب شده بود.
    خوش به حالش!

    هی به مستان میخانه ات
    به عقل آفرینان دیوانه ات
    به میخانه وحدتم راه ده
    دل زنده و جان آگاه ده
    میی ده که چون ریزیش در سبو
    بر آرد سبو از دل آوز هو
    از آن می که در دل چو منزل کند
    بدن را فروزان تر از دل کند
    از آن می که چون چشمت افتد بر آن
    توانی در آن دید حق را عیان
    از آن می که گر عکسش افتد به باغ
    کند غنچه را گوهر شب چراغ
    از آن می که گر عکسش افتد بجان
    توانی بجان دید حق را عیان
    از آن می که گر شب ببیند بخواب
    چو روز از دلش سر زند آفتاب
    میی صاف ز آلودگی بشر
    مبدل به خیر اندرو جمله شر
    می معنی افروز و صورت گداز
    میی گشته مجنون راز و نیاز
    میی از منی و تویی گشته پاک
    شود جان ، چکد قطره ای گر به خاک
    چشی گر از این باده کوکو زنی
    شوی چون از او مست هوهو زنی
    میی سر به سر مایه عقل و هوش
    میی بی خم و شیشه در ذوق و جوش
    بیا ساقیا می به گردش درآر
    که می خوش بود خاصه در بزم یار
    میی بس فروزانتر از شمع روز
    می و ساقی و بادهٔ و جام سوز
    میی کو مرا وارهاند ز من
    ز آئین و کیفیت ما و من
    از آن می حلال است در کیش ما
    که هستی و بال است در پیش ما
    از آن می حرام است برغیرما
    که خارج مقامست در سیر ما
    میی را که باشد در او این صفت
    نباشد به غیر از می معرفت
    تو در حلقه می پرستان در آ
    که چیزی نبینی به غیر از خدا
    بگویم که از خود فنا چون شوی
    ز یک قطره زین باده مجنون شوی
    بشوریدگان گر شبی سر کنی
    از آن می که مستند لب تر کنی...

    رضی الدین آرتیمانی

     


    سلام ؛
    این مطلبتم با حال بود ، خوشحال می شم از آخرین پست سایت من هم دیدن کنی

    عنوان مطلب : تست هوش - جای پارک خودرو


    خوشحال می شم نظرت را راجع به این مطلب بدونم .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    یادآوری....

    با درود به دوستانی که در حال مطالعه این صفحه هستند. امیدوارم مطالبی که سعی میکنم با وسواس کامل انتخاب یا مکتوب و منتشر کنم برایتان راهگشاومفید باشد . به شخصه معتقدم یک جمله به تنهایی میتواند زندگی انسانها را متحول نماید . به امید تحولات چشمگیر در همه ما !!!

    آخرین نظرات