آرزوها !!
شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۱ ق.ظ
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را ...
بدهم تا برساند به خدا
به خدایی که خودم میدانم ،
نه خدایی که برایم از خشم ،
نه خدایی که برایم از قهر،
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند .
به خدایی که خودم میدانم ،
به خدایی که دلش پروانه است ،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید،
و به باران گفته است باغها تشنه شدند ،
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست،
که مبادا که ترک بردارد ،
به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی
جانم...
- ۹۵/۰۲/۰۴
که صدایت را در باد می شنوم
و نفست به تمامی جهان حیات می بخشد
صدایم را بشنو!
من به عنوان یکی از بی شمار فرزندانت،
به سوی تو می آیم
من کوچک و ناتوانم
و به قدرت و دانایی تو نیازمند
باشد که با زیبایی گام بردارم
به من چشمانی عطا فرما تا غروب های سرخ و ارغوانی را مشاهد کنم
و دست هایی تا آنچه را که تو آفریده ای حرمت نهم
و گوش هایی که برای شنیدن صدای تو هوشیار باشند
مرا دانایی ده تا آن چه را که به فرزندانت تعلیم داده ای ، درک کنم
و نیز درس هایی را که در هر برگ و هر تخته سنگ نهان کرده ای.
به من قدرتی عطا فرما ، نه برای آنکه بر برادرانم چیره گردم ،
بلکه به آن خاطر که بر بزرگترین دشمن خویش ، که خود هستم ، فائق آیم
مرا چنان کن که همواره آماده باشم تا با چشمانی خیره به سوی تو آیم
و آن هنگام که زندگی همچون غروب رنگ می بازد
روح من بدون شرمساری به سوی تو آید.