• وقتی با شرایط نا خواسته مواجه می شوید و در نتیجه احساس بدی به شما دست می دهد، اگر عامدانه بگویید: من می دانم چه چیزی رو نمی خواهم...آنچه می خواهم چیست؟ ارتعاش وجودتان، که تحت تاثیر کانون تمرکزتان است، کمی تغییر خواهد کرد و موجب می شود مرکز توجهتان نیز تغییر بکند.

 

  • وقتی همچنان از خودتان، از دیدگاه پیوسته در حال تغییرتان بپرسید: من چه می خواهم؟ سرانجام در وضعیت خشنودکننده قرار می گیرد- زیرا نمی توانید پیوسته از خود بپرسید که خواهان چه چیزی هستید و نقطه ی جذبتان را در آن جهت تغییر ندهید... این فرایند تدریجی خواهد بود اما کاربرد مداوم فرایند ظرف چند روز، برایتان نتایج شگفت انگیزی به ارمغان خواهد آورد .

 

  • وقتی خودخواسته فرایند پرداختن به اصل مطلب را به کار ببرید، یعنی عامدانه نقطه ی ارتعاشی جذب تان را بر می گزینید.

 

  • انتظار از دیگران که محیطی بی نقص برای شما فراهم کنند، به دلایل بسیاری، سنجیده و ومعقول نیست:

 

  • 1) وظیفه آنان نیست که برای شما آسودگی ایجاد کنند. 2) برای آنان مقدور نیست شرایطی را که خودتان پیرامون خود ایجاد کرده اید، تغییر دهند 3) مهم تر از همه، ما قدرت تان را به خودتان داده ایم تا رویداد های زندگی تان را رقم بزنید.

 

  • فقط وقتی هنگام بیان گفته هایتان از نوع احساس تان با خبر باشید می توانید اعتماد کنید که آن ها در حقیقت ارتعاشی را درباره ی آنچه می خواهید ساطع می کنند نه در مورد آنچه نمی خواهید.

 

  • پرسش ما، چرا باران می خواهی؟ به ایستر کمک کرد تا توجهش را از مشکل دور کند و به راه حل نظر اندازد. وقتی توجه کنید که چرا خواهان چیزی هستید، بنا بر قاعده، ارتعاش تان تغییر می کند یا در جهت میل و خواسته تان می چرخد. هرگاه ملاحظه کنیم چگونه چنین اتفاقی افتاد یا چه هنگام ، یا چه کسی آن را پیش می آورد، ارتعاشتان فقط در سطح مشکلات صورت می گیرد.

 

  • وقتی احساست تحت تاثیر شرایطی خاص باشد، هیچگاه نمی توانی تغییری در آن حال و احوال ایجاد کنی.