چون فرو آیی به وادی طلب |
پیشت آید هر زمانی صد تعب |
|
چون نماند هیچ معلومت به دست |
دل بباید پاک کرد از هرچ هست |
|
چون دل تو پاک گردد از صفات |
تافتن گیرد ز حضرت نور ذات |
|
چون شود آن نور بر دل آشکار |
در دل تو یک طلب گردد هزار |
چون فرو آیی به وادی طلب |
پیشت آید هر زمانی صد تعب |
|
چون نماند هیچ معلومت به دست |
دل بباید پاک کرد از هرچ هست |
|
چون دل تو پاک گردد از صفات |
تافتن گیرد ز حضرت نور ذات |
|
چون شود آن نور بر دل آشکار |
در دل تو یک طلب گردد هزار |
دیروز داشتم فیلم زندگی سیمون بولیوار رو میدیدم در زمانی که همسرش فوت کرده بود و دو سال تمام به عیاشی و خوش گذرونی براش سپری میشد در پاریس دوباره استادش رو میبینه که بهش جمله ای رو میگه و با همین جمله باعث میشه که این شخص ناگهان به خودش بیاد اون جمله این بود :
سیمون فکر نمیکردم اونقدر فقیر بشی که فقط برات پول باقی مونده باشه
کنفوسیوس میگوید : برخی اشخاص تمایل دارند فقط به مطالبی که در کتابها میخوانند اعتقاد پیدا کنند ، اما از آنچه در زندگی واقعی میبینند چشم پوشی میکنند . آنها می اندیشند مردان بزرگ فقط در گذشته زندگی میکردند و قبول ندارند در همین زمان نیز مردان بزرگی وجود دارند . بعضی ها شاید فکر کنند فقط کشورهای بیگانه هستند که مردان بزرگ دارند ، آنها مشتاق دیدار این بزرگان هستند . اما آنها بزرگانی را که در میان دوستان و همکلاسی هایشان وجود دارند ، نمی بینند . حتی شاید آنان را مورد تمسخر قرار دهند . آنها چشم بصیرت ندارند . در صورتی که مجبور نیستند برای دیدن بزرگان به دوردستها یا ایام گذشته بنگرند . واقعیت اینجاست که هم اینک نیز افراد دانشمند و عالم وجود دارند .